تولدم و عید

امروز تولدم بود و امروز عید بود. عید بزرگ غدیر خم. چه اتفاق خوش یمنی‌برای من.
از همه دوستانم که لطف کردند و تولدم رو تبریک گفتند واقعا ممنونم. به خصوص از مامان گلم که طفلکی‌حتا برام کیک تولد هم خریده بود. از میثاق جونی ‌که صبح زود زحمت کشید و اومد توی اینترنت و از مونا جونی ‌که بعد از ظهرش لطف کرد و بهم تلفن کرد. از خانوم دکتر شریفی‌نیا که اصلا نمیدونم از کجا مطلع شده بودند و از همه و همه دوستان. برای همتون بهترین آرزو ها رو دارم. امیدوارم که دلتون شاد و تنتون سلامت باشه و زیر سایه امام علی‌که در این روز شاد تر از همیشه است موفق و پیروز باشید.
راستش دیشب توی تنهایی‌خودم نشسته بودم و داشتم به عکس های گذشتم نگاه می‌کردم. واقعا این عمر عجب میگذرد. در عرض 3 سال من تغییر رو در قیافه خودم هم میبینم. با دیدن اون عکس ها کاملا گذشت زمان رو حس کردم. برای شما هم چند تا عکس قدیم و جدید میزارم شما هم زمان رو با من حس کنید.

چند روز قبل از اومدن به آمریکا

چند ماه بعد از امدن به اینجا

چند هفته پیش در لب

چند روز پیش در یک رستوران اردنی

عید غدیر خم هم امروز بود. همهٔ باور و سرمایه دینی‌ما شیعیان در این روز خلاصه می‌شه. یعنی‌توی این دنیا به این بزرگی‌فقط و فقط ما شیعیان هستیم که این روز رو باور داریم و جشن میگیریم. من حتا امروز به اشتباه این روز رو به یه مسلمون از مراکش که سنی هستش تبریک گفتم که بعدن با کلی‌ماستمالی‌ جفتو جورش کردم. منظورم اینکه واقعا باید از این روز نهایت استفاده و لذت رو ببریم. به هر جهت این روز واقعا بزرگ رو به همتون تبریک میگم و بهترین آرزو ها رو براتون در این روز عزیز دارم.
در انتها از همتون التمس دعا دارم و باز هم به خاطر همه لطف و محبت هاتون سپاسگزارم.
شاد و موفق و سلامت باشید

چند خبر

چند تا خبر جدید
یکی‌ اینکه کتی‌ خلاصه رفت. رفت که دورهٔ پست دکتراش رو در دانشگاه اموری که در ایالت جرجیا هستش ادامه بده. خوب توی این مدت که کتی‌ اینجا بود هم دوست خوبی‌ بود برام هم همصحبت دلنشینی‌. به هر جهت جزو معدود آمریکایی‌ هایی‌ بود که واژه معرفت در موردش صادق بود.اگر چه میدونم که نمیتونه این حرفایی‌ رو که اینجا نوشتم رو بخونه (البته مگرا اینکه خودم براش ترجمه کنم) اما خوب آدم همیشه باید خوبیها و لطف دیگران رو در نظر بگیره.


خبر دوم اینکه خلاصه این سالومه خانوم گل ما هم داره عروس می‌شه. البته که فعلا نامزدیش بوده تا اینکه ببینیم که کی‌ عروس می‌شه. به هر جهت من به شخصه براش آرزوی خوشبختی‌ و سلامتی‌ دارم. زمان چقدر زود می‌گذره. من پارسال دقیقا همین موقعها مهمونشون بودم و حالا بعد از یک سال اینجا دارم مینویسم که سالومه داره عروس می‌شه. شما اسم این رو اعجاز زمانه نمیزارید.


خبر سوم اینکه خلاصه یه کار پاره وقت پیدا کردم که واقعا مفیده . قراره که از 2 هفته دیگه فارسی‌ درس بدم به یه آقای آمریکایی‌. البته این کار رو که به صورت پاره وقت می‌خوام انجام بدم از طریق دانشگاه پیدا کردم. پولشم خدا رو شکر بد نیست. اما بهترین قسمتش اینکه قرار فارسی‌ درس بدم.

خوب دیگه سرتون رو دیگه بیشتر از این درد نمیرم.
برای همتون آرزوی موفقیت می‌کنم.
شاد باشید و پیروز.

For more information about my new job you might go to this website: www.uiowa.edu/~allnet

سال نو میلادی

از معجزات استکبار جهانخوار kfc حلال

نمایی‌ از شیکاگو در شب

من و احمد و امین در موزه اکوریوم

نهنگ به این مامانی‌ دیده بودید؟

این هم جناب آقای خرچنگ

یه افتاب پرست تنبل و کودن

ماهی‌ زرد کوچولو-خوشگله نه؟

یه سفره ماهی‌ خوشگل اما تنبل

نمایی‌ از دریاچه میشیگان از سمت شیکاگو

من و امین قبل از رفتن به موزه اکوریوم

جیپ به این درازی دیده بودید؟

اتش بازی بعد از تحویل سال

من در نوی پیر در کنار دریاچه میشیگان دقایقی‌ قبل از تحویل سال

چلو کباب سلطانی‌ و حلال در بلاد کفار

من و احمد در رستوران رضا

سال نو میلادی بر همتون مبارک. سال 2005 با همه خوبیها و بدیهاش تموم شد. به نظر من که زود گذشت. پستی‌ و بلندیهاش زیاد نبودند اگر چه غیر قابل پیش بینی‌ بودند. اما گذشت. حالا سال 2006 داره با قدرت تموم میتازه. حس می‌کنم که تغییرات در این سال خیلی‌ بیشتر از سال گذشته باشه. اما امیدوارم که این تغیرات از نوع خوبش باشه. به هر جهت برای همتون بهترین آرزو ها را در این سال دارم.
جاتون خالی‌ شب سال با یکی‌ از دوستانم که اهل کویت هستش رفتیم شیکاگو که هم چلو کبابی‌ بزنیم هم اینکه بعد از 3 سال ببینیم مردم اینجا چجوری عیدشون رو جشن میگیرن. خوب من تا حالا 2 باری شیکاگو رفته بودم اما حس می‌کنم که اینبار خیلی‌ بهم خوش گذشت چونکه هم طولانی‌ تر بود هم اینکه جمعون جوونتر بود. خلاصه جای همتون خالی‌ بود. طبق معمول چند تا از عکس هاشو براتون میزارم که شاید شما هم لذت ببرید.
خوش و خوب و موفق باشید.