نوستالژی غربت
توی زندون زندگی
غربت زندانبان منه
دیگه پای رفتنم نمونده
دل به دریا نمی زنه
من و این زندانبان ساکت
دلهره های خام و باطل
دیگه اینجا موندی شدیم
حتی اگر یه وقتی غافل
تو گوی آینده من
ثروت و شهرت و عشقه
هر کی که نمیبینه اینو
مرتکب گناهی زشته
د آخه کجا نوشته
غربت و زندانی زشته
باید که تو زشتیا خوبی ببینی
این خودش رسمه فرشته
دیگه حرفو طولانی نکنم
برم به زندانبان برسم
مدتیه هوای سردش
نمی ذاره به کارام برسم